مصاحبه با دکتر محمدمهدی دستغیب

 دکتر سید محمدمهدی دستغیب در سال هفتاد و هشت، اولین سال ایجاد گروه بیوتکنولوژی، تحصیلاتشان را شروع و در همان مقطع همکاری خود را با پژوهشگاه نفت آغاز کردند. در مقاطع ارشد و دکترا نیز گرایش بیوتکنولوژی میکروبی را انتخاب کرده و در طول این سال‌ها تلاش کردند که تحقیقاتشان براساس نیازهای فعلی صنایع کشور باشد.

جدا از تمرکز اصلی ایشان روی بیوتکنولوژی نفت، دکتر دستغیب در زمینه‌ی تولید پروتئین‌های نوترکیب و داروها نیز فعالیت دارند. ایشان پس از سال‌ها فعالیت در پژوهشگاه نفت، هم‌اکنون مدیر گروه بیوتکنولوژی پژوهشگاه نفت هستند.

ExperiMental: خب اگر بخوایم از همون اولِ مسیر، از دبیرستان شروع کنیم، شما کلا دبیرستان رو چطور گذروندین؟ چه کارهایی می‌کردید و دوست داشتید چه تغییری توش می‌دادید؟

دکتر دستغیب: من دبیرستان رو با یک تغییر بزرگ شروع کردم. چون من تا دوره‌ی راهنمایی، توی مدرسه‌ی شاهد بودم که یک مدرسه‌ی معمولی بود. و خب شاید خیلی جو رقابتی نبود. ولی برای دبیرستان، به دبیرستان استعدادهای درخشان رفتم.

سال اول، یه ذره برای من سخت و پر استرس بود. چون به هر حال بچه‌ها یک سری چیزها رو جلوتر خونده بودند و خیلی جو رقابتی و سنگینی برقرار بود. ولی دیگه از سال دوم، همه چیز روی روال افتاد. من از دوره دبیرستانم راضی‌ام؛ یعنی نمره‌هام خوب بودند. هم خوش گذشت، هم از نظر علمی خوب بود. دوست‌های خوبی پیدا کردم. هنوز هم باهاشون در ارتباطم. و مسیر خوبی اومدم.

ExperiMental: گفتید که دبیرستان رو خوب گذروندید و بعدش برای کنکور، چی شد که تصمیم گرفتید به سراغ بیوتک برید؟

دکتر دستغیب: سال هفتاد و هشت که من داشتم برای کنکور آماده می‌شدم و تقریبا تا عید همون سال با جدیت برای کنکور می‌خوندم، خیلی استرس کنکور رو گرفته بودم و کارها یه ذره برام سخت‌تر می‌شد. از شانسم در همون سال اولین دوره‌ی المپیاد زیست‌شناسی هم در کشور برگزار شد و من هم به طور شانسی مطلع شدم و شرکت کردم، چون واقعا اخبار رو دنبال نمی‌کردم. توی مرحله‌ی اول قبول شدم. بعد از عید مرحله‌ی دوم برگزار شد و عملا توی اردیبهشت ماه من مدال طلام رو گرفتم. و این طوری تقریبا دو ماه مونده به کنکور از کنکور معاف شدم. یعنی من برای کنکور خوندم و استرس کنکور رو داشتم، ولی آخرش هم کنکور ندادم. تا اواخر دوره‌ی المپیاد که عضو تیم چهارنفره هم شدم و اعزام شدیم، من تقریبا مطمئن بودم که می‌خوام پزشکی بخونم. و خب چون اهل شیراز هم بودم، پزشکی شیراز توی برنامه‌ام بود. یعنی به چیز دیگه‌ای فکر نمی‌کردم.

ولی حالا اتفاقات خوبی توی اون دوره‌ی المپیاد افتاد. با استادهای خیلی خوبی آشنا شدیم. مثلا خانم دکتر الهی، آقای دکتر حسین‌خانی، دکتر شجاع‌السادات و دوستان دیگه‌ای که به هر حال اطلاعات به‌روز داشتند. در اون جا با حال و هوای بیوتکنولوژی آشنا شدیم. و خب چند نفر از دوستان مثل آقای اصغریان و آقای نجاتی هم از قبل اطلاع داشتند که قراره چنین دوره‌ای برای بار اول در کشور به شکل دکترای پیوسته برگزار بشه.

به هر حال خودم هم خیلی به درس‌های مهندسی ژنتیک علاقه داشتم. اتفاقاتی هم داشت توی حوزه بیوتکنولوژی در جهان رخ می‌داد که فکر می‌کردیم قراره یه تحول بزرگ اتفاق بیفته. به هر حال بحث پزشکی تقریباً یک مسیر شسته‌رُفته و مشخصیه. اما این مسیر هیجان خیلی بیشتری داشت. حالا به هر حال سه نفر بچه‌هایی که طلای کشوری بودیم، تصمیم گرفتیم بیایم بیوتک. البته اون جو دوستانه هم خیلی مؤثر بود.

این شد که ما در دوره‌ی اول دکترا پیوسته بیوتکنولوژی دانشگاه تهران ثبت‌نام کردیم و بدون کنکور وارد دوره شدیم. در همه‌چیز هم، ما همیشه به قولی اول بودیم؛ چه المپیاد، چه بیوتکنولوژی دانشگاه تهران. خب خوبی‌ها و سختی‌های خودش رو داشت

ExperiMental: الان خودتون از این که اومدید بیوتک راضی هستید؟

دکتر دستغیب: عرض کنم خدمتتون که در حال حاضر راضی‌ام. خوشحالم. اما به هر حال انسان نوسان داره دیگه. یعنی توی مقاطعی حتی به این فکر می‌کردم که شاید برگردم و دوباره از اول شروع کنم. مسیر رو اشتباه اومدم. به هر حال تو هر مسیری فراز و فرودهایی هست. اما در حال حاضر خیلی خوشحال و راضی‌ام.

ExperiMental: دلایل نارضایتیتون یا رضایت الانتون چیه؟

دکتر دستغیب: نگاه کنید؛ باید ببینید شما از کاری که انجام میدید، چه انتظاراتی دارید و به هر حال جنبه‌های مختلفش رو ببینید. خب بعضی وقت‌ها می‌گم ما تکلیفمون با خودمون روشن نیست. دقیقا نمی‌دونیم از شغل‌مون و تخصص‌مون چی می‌خوایم. بعضی وقت‌ها داخل شغل خودمون رو با بیرون شغل بقیه مقایسه می‌کنیم. به هر حال هر حوزه‌ای، هر شغلی، هر تخصصی، خوبی‌ها و سختی‌های خودش رو داره.

به هر حال می‌گم من دوست داشتم آدم اثربخشی باشم. کاری بکنم که به درد بخوره. از یه طرف مثلا اون وجهه‌ی اجتماعیش خیلی مهمه. بعدا از یه مقطعی خیلی مهم میشه که شما رو به چه چشمی نگاه می‌کنند و توی اجتماع چه جایگاهی دارید. بُعد مالی‌اش هم به هر حال از یه جایی خیلی مهم می‌شه. چون شما نیازهای مالی پیدا می‌کنید و باید بتونید از اون جایگاه و تخصصی که دارید پول دربیارید. پیشرفت علمی هم خیلی مهمه. این که درجا نزنی. احساس رشد کنی. احساس بالندگی بکنی. همه‌ی این‌ها دست به دست هم می‌ده تا شما از شغلتون رضایت داشته باشید. حالا این که محیط کار، محیط خوب و امنی باشه و توش احساس آرامش کنی و دوست‌های خوبی داشته باشی و محیط صمیمی و خیلی با آرامش باشه هم خیلی اهمیت داره. یه سری چیزها رو بعدا می‌گم که پارامترهای اثرگذاری هستند.

اما به هر حال علت این که من الان احساس رضایت می‌کنم، این هست که در موقعیت خوبی قرار دارم. من نزدیک پانزده سال هست که توی مجموعه‌ی نفت هستم. در پژوهشگاه صنعت نفت، مدیر گروه بیوتکنولوژی‌ام. احساس می‌کنم این جا کارهای خوبی انجام می‌دیم که می‌تونه یه سری گره‌ها رو باز کنه و یه سری مشکلات رو داره حل می‌کنه و خوشبختانه اثربخش بوده. شاید خیلی پیشرفته نباشه و خیلی موضوع روز دنیا نباشه؛ اما موضوع روز خودمونه. چون یک سری چیزها ویژگی‌های ماست، توی دنیا هم تا حالا روش کار نکردند و مغفول مونده. ما هم داریم روشون کار می‌کنیم. جواب گرفتیم. صنعت داره کم‌کم به ما اعتماد می‌کنه. پروژه‌های بزرگی داریم انجام می‌دیم. و این که نتیجه کارهامون رو داریم به صورت عملی می‌بینیم، خیلی لذت بخشه. شاید یکی از دلایلی که من احساس رضایت می‌کنم، اینه که یه سری از کارهامون داره به ثمر می‌رسه و مورد استفاده قرار می‌گیره. خب این خیلی شیرینه.

از طرف دیگه سعی کردم اون بحث‌های high-tech که به هر حال علایق پژوهشی‌ام بوده رو از طریق یه شرکت دانش‌بنیان که با استادهای دانشگاه مثلا دکتر اسد و دکتر خواجه هم‌کاری دارند، پیش ببرم. بیشتر توی حوزه‌ی توسعه‌ی محصولات نوترکیب و تولید یه سری orphan drug کار می‌کنیم. در اون حوزه بعد علمی بیشتر برای من جذابه و سعی می‌کنم خودم رو توش به‌روز نگه دارم.

این دو تا موضوع الان باعث شده که من خیلی احساس خوبی داشته باشم. یعنی از یک طرف احساس می‌کنم کاری که داریم می‌کنیم، نتیجه‌اش داره به کشور می‌رسه و احساس اثربخشی داریم. دومی هم این که سعی می‌کنم خودم رو به‌‌روز نگه دارم و توی حوزه‌هایی که کمی high-techتر هست هم ورود داشته باشم. از نظر مالی هم خدا رو شکر من حداقل‌ها رو دارم دیگه؛ یعنی دغدغه‌ی مالی ندارم و خدا رو شکر فعلا همه چیز خوبه.

ExperiMental: سوال بعدی ما اینه که توی دوران کارشناسی شما چی کار کردید؟ به چه فعالیت‌هایی مشغول بودید؟

دکتر دستغیب: عرض کنم خدمتتون که یک ذره شرایط ما متفاوت بود با شرایط دوره‌های مثلا شما؛ بار اول بود که داشت اجرا می‌شد. ورودیِ ما بچه‌های خیلی قوی‌ای بودند انصافا و تیم خیلی شارپی بودیم. ولی از نظر آموزشی و پژوهشی دچار نوسان بودیم. یعنی هیچی سرجاش نبود. تازه داشت شکل می‌گرفت. خب خیلی چالش داشتیم از این نظر. اما یک خوبی داشت که اکثر کلاس‌هامون با استادهای خوب و مطرح کشور برگزار می‌شد. دانشگاه‌های مختلف رفتیم و دیدیم و اومدیم. از این نظر خوب بود.

من توی دوره لیسانس، بیش‌تر درگیر همکاری با باشگاه دانش‌پژوهان جوان و المپیاد بودم، مثلا آموزش دوره‌های چهل نفره یا شش نفره. المپیاد خیلی از وقتم رو به خودش اختصاص داد و از یک جایی احساس کردم دیگه تکرار مکرراته؛ یعنی عملا تو همون بحث‌های دوره دبیرستان، دیگه سقفش تا اون‌جاست دیگه. داریم همین‌جوری دور می‌زنیم. کم‌کم فاصله گرفتم.

تقریبا اواخر دوره‌ی لیسانس، یک گروه ایده‌پردازان شکل گرفته بود تو پژوهشگاه صنعت نفت، باز هم با همکاری باشگاه دانش‌پژوهان بود که افراد المپیادی و نخبه معرفی شدند به پژوهشگاه نفت، و این‌جا یک مرکزی ایجاد شد، من از اون طریق معرفی شدم به پژوهشگاه نفت، که یکی دو سال باهاشون به صورت نیمه‌وقت همکاری کردیم. و بعد خیلی از این‌ور استقبال شد که شما بیاید جذب بشید، امکانات آزمایشگاهی بهتون می‌دیم. یک سری وعده و وعیدهای قشنگ که به هر حال ما اومدیم تو این مجموعه و دیگه عملا استخدام شدیم توی پژوهشگاه صنعت نفت.

ExperiMental: توی دوران ارشد هم شما توی پژوهشگاه نفت پایان‌نامه‌تون رو ارائه کردید؟

دکتر دستغیب: آره، یعنی من دیگه عملا هم تِز فوق‌لیسانس و هم تِز دکترام کم‌کم سوق پیدا کرد به سمت اولویت‌هایی که اینجا بود. من تِز فوق‌لیسانسم رو روی بحثِ ازدیاد برداشت میکروبی انجام دادم. با توجه به شرایط مخازن نفت ما که دمای بالایی داره، روی هایپرترموفیل‌ها کار ‌کردم. مقاله‌اش هم منتشر شد. ولی خب شاید خیلی کار مثلا به‌روز و مرز دانشی نبود.

توی دکترام هم همین‌طور. باز هم اومدم روی بحث Bioremediation برای هیدروکربن‌های سنگین، تو محیط‌های شور. برای اون کار هم مقاله دراومد، اما این که بگیم یک کار مثلا خیلی high-tech بوده و مرز دانشی رو جابه‌جا کرده؟ نه! بیش‌تر نیازمحور بود. یعنی براساس این بود که کارهایی انجام بدیم که بشه از خروجیش استفاده کرد. حالا خدا رو شکر شاید بعد از ده سال، دوازده سال کم‌کم داریم سعی می‌کنیم از اون خروجی‌ها استفاده هم کنیم.

ExperiMental: حالا تا از کارشناسی خارج نشدیم، شما خودتون توصیه‌تون برای کارشناسی و در ادامه‌اش کارشناسی ارشد چیه؟

دکتر دستغیب: خب می‌گم، بچه‌ها باید یک ذره هدف‌گذاریشون رو شفاف‌تر کنند. من شاید خودم اون‌قدر با برنامه و هدف‌گذاریِ از پیش تعیین شده جلو نرفتم. یعنی یک سری دوراهی‌ها سر راه آدم قرار می‌گیره که مسیر زندگی آدم رو مشخص می‌کنه و من بیش‌تر موارد در لحظه تصمیم می‌گرفتم که الان مثلا برم پژوهشگاه نفت یا برم جای دیگه. نمی‌دونم برای فلان جا apply کنم یا نه؟ این رشته رو انتخاب کنم یا نه؟

به هر حال شرایط هم فرق کرده. اطلاعات خیلی بیش‌تر در دسترس هست. الان تقریبا می‌تونیم بگیم تو بهترین دانشگاه‌های دنیا، حداقل دو سه تا از بچه‌‌های ما هستند. یعنی خیلی خوب می‌شه باهاشون ارتباط گرفت. کمک گرفت. راهنمایی گرفت. همین کاری که شما دارید می‌کنید، خیلی خوبه. یعنی این که بیاید، بچه‌ها بیان، ارتباط بگیرند با دوره‌های قبلی. از اطلاعاتشون، تجربیاتشون کمک بگیرند. اما باز هم تصمیم‌گیری با خودشونه، چون هیچ دو نفری مثل هم نیستند؛ هر کسی وابستگی‌های خاص خودش رو داره، ملاحظات خاص خودش، علایق خودش، محدودیت‌های‌ خودش، همه‌ی این‌ها رو باید در نظر بگیره و بعد از تجربیات دیگران هم استفاده کنه که بهترین تصمیم رو بگیره.

خب پس یکی این که قبل از این که با یک سری دوراهی‌ها روبرو شوند، فکر کنند و از قبل خودشون رو آماده کنند. برنامه‌ریزی کنند و اون‌ها تصمیم‌گیر باشند که توی چه مسیری می‌خوان برن. این خیلی خوبه که با نقشه باشد، هدفمند باشند و توی مسیر خودشون گام بردارند. خب شاید زمان ما امکانش نبود. این یک نکته.

نکته‌ی بعد هم این که از فرصتی که دارند، خوب استفاده کنند. دوره‌ی کارشناسی دوره‌ی خیلی خوبیه. باید عرض کنم خدمتتون که خیلی پرانرژی‌اند، پرنشاط‌اند توی اون مقطع. دنبال اون علایق علمی‌شون برن، دنبال کار آزمایشگاهی اگه علاقه دارند. بیان توی آزمایشگاه‌هایی که هم تو گروه خودتون هست، هم جاهای دیگه هست. فرصت‌هایی که دارند، مثلا دوره‌های تابستونه یا همراه با درس‌هایی که دارید می‌گذرونید، بیان تو آزمایشگاه‌ها کار کنند. به نظرم خیلی ارزش داره. یعنی هم یک چیزهایی یاد می‌گیرید، هم یکم دیدتون واقعی‌تر می‌شه. محدودیت‌ها رو می‌بینید. مشکلات رو می‌بینید. و بعدا تو تصمیم‌گیری‌هاتون این اطلاعات خیلی به شما کمک می‌کنه.

شرکت‌های دانش‌بنیان زیادی هم ایجاد شده. یعنی غیر از اون اساتیدی که تو دانشگاه هستند، خوشبختانه میگم بچه‌های بیوتیک فعال بودند، جاهای مختلف هستند. برای شما می‌تونند لینک باشند. می‌تونید با این شرکت‌ها هم مرتبط بشید، برید کسب‌و‌کارشون رو ببینید. نوع تعاملاتشون. برید کارآموزی یاد بگیرید. حرکت کنید. تحرک داشته باشید. تو یک جا نشینید، این خیلی کمک می‌کنه بهتون؛ این پویایی، این فعالیت و این که می‌گم فعالانه تصمیم بگیرید. خب این خیلی خوبه.

حالا می‌گم توی نسل شما خیلی بهتره. خیلی بیش‌تر شده. شاید یک سری سوالاتی که الان برای شما مطرحه، سال‌های اول و دوم ورودتون، ما تا سال‌های آخرم بهش فکر نکرده بودیم، و به نظرم شما جلوتر از ما هستید. خب باید هم باشید دیگه. زمونه‌تون عوض شده. کنار کارهای تئوری‌ای که دارید بتونید یک ذره حالت کارآموزی، یک پروژه‌های کوچک پژوهشی هم تو محیط دانشگاه یا با این شرکت‌های دانش‌بنیان همکاری کنید که یک ذره عملی هم درگیر بشید.

امروزِ ما با بیست سال پیش واقعا قابل مقایسه نیست. یعنی بیست سال پیش واقعا این‌قدر بیوتکنولوژی تو کشور پا نگرفته بود. من نه که تعصب داشته باشم، نه! واقعا اون بحث‌های بیوتک جزء حوزه‌هاییه تو کشورمون که می‌شه بهش افتخار کرد. یعنی تو حوزه‌ی داروهای نوترکیب واقعا حرف برای گفتن داریم. توی خیلی از حوزه‌های دیگه صاحب دانشیم، صاحب محصولیم. شرکت‌های دانش‌بنیان خیلی خوب دارند کار می‌کنند.

دارم خودمون رو با بیست سال قبلِ خودمون مقایسه می‌کنم. نمی‌خوام با آمریکا مقایسه کنم. اما نسبت به بقیه‌ی حوزه‌ها که من می‌بینم و دارم رصد می‌کنم، حوزه‌ی بیوتکنولوژی یک رشد عجیب غریبی داشته، و واقعا ارزش داره. من فکر می‌کنم از اون حوزه‌هاییه که خوب پایه‌گذاری شده تو کشور و پیشرفتش ده سال آینده چشم‌گیر خواهد بود.

ExperiMental: به نظر شما این رشدی که کشور داشته، تا حدی می‌تونه مربوط به این باشه که ما داریم نخبه‌ها رو توی علوم پایه جمع می‌کنیم، به سمت بیوتکنولوژی. به نظر شما این دو تا روی هم تاثیری داشتند؟

دکتر دستغیب: صد درصد. نگاه کنید، پزشکی ما خیلی خوبه -بازم دارم نسبی می‌گم- ما پزشکان خیلی حاذقی داریم که می‌تونم بگم با اختلاف چند سال، شاید سه چهار سال، پیشرفت‌های روز دنیا رو میارن تو ایران و به هر حال رسیده به یک گردش مالی. یعنی تو حوزه‌ی سلامت ما هم علم رو داریم و هم بعد اقتصادی، که باعث شده که بتونند بروزترین تجهیزات رو بیارن و به‌روزترین عمل‌های جراحی و چیزهای مختلف توی این حیطه‌ها رو دارند انجام می‌دن.

این نتیجه‌ی اینه که ما قوی‌ترین آدم‌هامون رو توی سی سال گذشته، غربال کردیم و فرستادیم تو حوزه‌ی پزشکی و از اون‌ور شرایط جوری بوده که اکثرا ترجیح دادند داخل کشور بمونند. ما شاید مهاجرت رو توی قشر پزشک خیلی کم‌تر داریم نسبت به مثلا قشر مهندسی و این‌ها. این خودش باعث یک تحولی شده؛ یعنی شما وقتی آدمِ خوب داشته باشید، آدم‌های خوب و قوی رو بریزید حتی توی بیابون، بعد از یک مدت می‌بینید بیابون رو آباد کردند، چون فکر می‌کنند. چون صاحب اندیشه هستند. چون تلاش می‌کنند و اصلاح می‌کنند.

من به نظرم این نقش داشته، آره، این که ما تونستیم انسان‌های قوی رو بیاریم سمت حوزه‌ی بیوتکنولوژی تا یک حدی موثر بوده اما نتونستیم حفظش کنیم. یعنی بیش‌تر آدم‌های خوب و قوی رو از دست دادیم. اما به هر حال کشور جهت‌گیری کرده دیگه و داره سرمایه‌گذاری می‌کنه. باید در نظر بگیریم که دکترای پیوسته‌ی بیوتکنولوژی، بخشی از یک نقشه‌ی کلی بوده. ستاد توسعه‌ی زیست‌فناوری شکل گرفته، حمایت شده و صنایع دارن به این سمت می‌رن، همه‌ی این‌ها موثره؛ اما از اهمیت نیروی انسانی اصلا نمی‌شه چشم‌پوشی کرد.

ولی نظر من اینه که می‌تونست خیلی خیلی اثر بیش‌تری داشته باشه، یعنی اگه ما همون موقعی که تونستیم مثلا سال هفتاد و هشت، چهارده نفر مثلا رتبه‌های خیلی خوب کنکور، مثلا المپیادی‌های کشور رو جذب کنیم، اگه همون موقع به فکر می‌افتادند که آقا برای هرکدوم از این‌ها یک برنامه داشته باشند، و نذارند این‌ها به همین راحتی از کشور برن، یا اگر می‌مونند مثلا چند سال همین‌جوری دور خودشون بچرخند تا خودشون یک راهی پیدا کنند. اگه هدایتشون می‌کردند و مسیر هموار می‌شد، به نظرم خیلی اثرش بیش‌تر می‌شد.

ExperiMental: حالا یک بحثی که این‌جا پیش میاد اینه که فکر می‌کنم حدود نود درصد از بچه‌های بیوتک مهاجرت رو انتخاب می‌کنند. چی شد که شما ترجیح دادید که ایران بمونید؟ و آیا الان راضی‌اید؟

دکتر دستغیب: عرض کنم که من یک مقطعی هم خودم، هم خانومم پذیرش گرفتیم و درصدد رفتن هم بودیم ولی به هر حال دیگه مشکلی توی ویزا پیش اومد، یعنی هم‌زمان ویزا صادر نشد و یک بحثی پیش اومد دیگه. وقتی هم که دیگه ویزا اومد، یکی از ویزاهامون منقضی شده بود. اون موقع دیگه ما تصمیم گرفتیم بمونیم، خب هم من این‌جا کار ثابت داشتم، هم بحث بورسیه‌ی خانومم داشت درست می‌شد تو کشور و به هر حال مهاجرت کردن هم کار ساده‌ای نیست، چون می‌دونید کسی که بره اون‌ور، معمولا دیگه برنمی‌گرده. خب کسی که با اون شرایط، تو اون سیستم پژوهش کنه، دیگه واقعا برگشتن به ایران براش سخته. و کارهایی که ما داریم این‌جا انجام می‌دیم شاید ارضاش نکنه.

کلا مهاجرت هم یک transition هست دیگه. شما یک شرایط موجود دارید، یک شرایطی که می‌خواهید بهش برسید و برای ما خیلی این دوتا اختلاف سطح نداشت، یعنی شرایط اینجامون هم شرایط خوبی بود. وابستگی به خانواده خیلی زیاد بود و کارمم دوست داشتم. خانومم همین‌طور. این که تصمیم گرفتیم بمونیم. حالا باز هم میگم از اون چیزهاست که توی دوران‌های مختلف زندگی، یک ذره شرایط بالا و پایین می‌شه؛ بعضی وقت‌ها افسوس خوردیم که ای کاش رفته بودیم و چه اشتباهی کردیم. توی شرایطی هم خیلی خدا رو شکر می‌کنیم که نرفتیم. اگه رفته بودیم، این چیزها رو از دست می‌دادیم.

در حال حاضر خوشحالیم و داریم زندگیمون رو می‌کنیم. پوزیشن شغلیمون رو داریم. احساس می‌کنیم مفیدیم برای کشور و دوست داریم وضعیت خیلی بهتر بشه. دوست داریم بشه ارتباط گرفت و اون دوستانی هم که رفتند دوست دارند به کشور کمک کنند و چیزی که الان یک ذره آزاردهنده است، اینه که ارتباطمون با دنیا خیلی کمه. اگر این مشکل حل بشه، که افراد بتونند برن، بیان، ارتباط بگیرند، انتقال تکنولوژی اتفاق بیفته، خیلی حس بهتریه، خیلی سرعت کارهامون بیش‌تر می‌شه. سریع‌تر می‌تونیم پیشرفت کنیم.

یک مقطعی خیلی خوب بود که بهترین آدم‌های دنیا رو دعوت می‌کردیم و می‌اومدند ایران، یعنی سال فکر کنم مثلا هشتاد و شش، هفت حدودا، ما مثلا پروفسور گِرِی رو دعوت کردیم. مدیر طرح ارتقاء نفت سنگین کانادا بود. جزء مدیران تکنولوژی سطح بالا بود. پروفسور بنات از دانشگاه ایرلند رو دعوت کردیم. از افراد خیلی برتر تو زمینه تخصصیِ خودمون دعوت می‌کردیم و می‌اومدند. هم اون‌ها خوب استقبال می‌کردند، هم این‌جا از نظر بنیه‌ی مالی وضع خوبی داشت. می‌تونست حمایت کنه. بچه‌های خودمون راحت می‌اومدند. الان از این حیث یک ذره خب سخته دیگه. احساس می‌کنیم که فاصله گرفتیم. ارتباطمون با دنیا کم شده. امیدواریم این معضل برطرف بشه و غیر از این توی مسیر درست داریم حرکت می‌کنیم.

ExperiMental: و بعد از دکترا تا الان شما کلا تمرکزتون روی یک جا و یک حوزه بوده نسبتا. از اون بعد چه کارهایی کردید؟

دکتر دستغیب: ما یک کار مهم انجام دادیم؛ این که من گفتم شما باید یک ذره هدف‌گذاریتون رو دقیق‌تر کنید و همه این پارامترهایی که تأثیر داره تو تصمیم‌گیری، لحاظ کنید. بشینید دو دوتا چهارتا کنید و مسیرتون رو انتخاب کنید، ما این کار رو یک ذره توی سطح کلان‌تر، توی پژوهشگاه نفت انجام دادیم. یک اولویت‌سنجی انجام دادیم، بسته به نیازهای کشور و پتانسیل‌هایی که بیوتکنولوژی داره. به نظرم نتیجه و خروجی اون کار، چراغ راه ما شد تو این ده دوازده سالی که از اون پروژه گذشته.

وقتی که ما وارد پژوهشگاه شدیم، روی دو تا حوزه داشتند کار می‌کردند و خب هزینه زیادی هم شده بود، روی شیرین‌سازی گازوئیل و ازدیاد برداشت میکروبی. ما یک بررسی که انجام دادیم از نظر امکان‌سنجی فنی، به این نتیجه رسیدیم که این دوتا حوزه علی‌رغم این که خب خیلی می‌شه روشون کار کرد، اما شانس موفقیتشون پایینه و آدم به یک سری پارادوکس‌های تکنیکی برخورد می‌کنه که نمی‌شه اون‌ها رو توی کشور پیاده‌سازی کرد.

سعی کردیم یک بررسی کنیم، ببینیم که کدوم حوزه‌های بیوتک می‌تونه به صنعت نفت کمک کنه. نیازهای صنعت رو احصا کردیم با شناختی که داشتیم، اولویت‌سنجی کردیم. با خیلی‌ها مصاحبه کردیم، با خیلی از افراد صاحب‌نظر داخلی و خارجی. با اون عقبه‌ای که داشتیم از توان‌مندی‌های بیوتک و کارهایی که توی ایده‌پردازان شده بود، تونستیم چند حوزه رو کاندید کنیم و مثلا می‌گم، به این نتیجه رسیدیم که می‌شه تو بحث حذف آلودگی‌های نفتی، با کمک میکروب‌ها کار کرد. اتفاقا نیاز کشورمون هست و خیلی سایت‌های آلوده داریم. بحث محیط‌زیست شده یک چالش جدی و اومدیم باز گام‌به‌گام هم تعریفش کردیم؛ از ساده‌ترین کاری که می‌تونستیم انجام بدیم،که زود وارد صنعت بشیم، نتیجه‌اش رو ببینیم و بعد هی قدم‌به‌قدم پروسه‌ها هم کامل کنیم.

شاید اولش پیشرفتمون خیلی کند بود؛ مثلا پنج، شش سال طول کشید که ما از آزمایشگاه رفتیم پایلوت و از پایلوت تونستیم بریم توی یک منطقه وسیع صنعتی کار کنیم. اما می‌تونم بگم سرعتمون هی داره بیش‌تر می‌شه، و این که می‌دونستیم تو چه مسیری حرکت می‌کنیم، خیلی به ما کمک کرد. این شاخه اون شاخه نپریدیم و توی مسیر رفتیم علی‌رغم همه مشکلاتی که بود. احساس می‌کنم الان تونستیم این حوزه رو کامل به صنعت بشناسونیم. جا افتاده توی کشور و داره به خوبی استفاده می‌شه.

مسیرهای دیگه‌ای که بود، بحث خوردگیِ میکروبی بود که توی کشور خیلی معضل جدی‌ایه. اصلا بهش توجه نشده بود. داریم رو اون کار می‌کنیم. توسعه‌اش دادیم و پروسه‌های ارزیابی رو برپا کردیم. الان جزء کارهای خیلی روتینیه که بچه‌های ما دارند انجام می‌دن و جزء خدمات خاصیه که مجموعه‌ی ما داره به صنعت نفت می‌ده، توی دما و شوری بالا و توی محیط‌های صنعتی‌ای که وجود داره، پروسه‌هایی که باعث می‌شه خوردگی رخ بده چک می‌کنیم و بهشون سرنخ می‌دیم که جلوی خوردگیِ میکروبی رو بگیرند.

یا یک حوزه‌‌ی دیگه که تازگی تونستیم ورود کنیم، بحث ترش شدن مخازن نفتمون هست که در اثر فعال شدن باکتری‌های احیاکننده‌ی سولفاته و داره معضل ایجاد می‌کنه. کارهای متاژنوم مخزن رو داریم پیش می‌بریم و روش‌های بایوتکنولوژیکی که بتونه جلوی این افت کیفیت مخازن نفت رو بگیره و از ترش شدن جلوگیری کنه.

توی این حوزه‌ها داریم کار می‌کنیم. شاید خیلی‌هاش hot topic نباشه و بگیم مثلا آره الان موضوع روز دنیاست و مثلا مقاله با Impact بالا بدیم. واقعیتش نه! موضوعات روز خودمونه. شاید اصلا نه اروپایی‌ها بهش علاقه داشته باشند، نه آمریکایی‌ها. بنابراین خیلی هم توش publication نیست، اما ما باید حلش کنیم. این مشکلِ ماست که این مخازن ما این‌جوری‌اند. شرایط خاصی داره. کشور ما این اقلیم رو داره.

من فکر کنم ما به هر حال وظیفه داریم این مشکلات رو حل کنیم. هر چند که خارجی‌ها شاید خیلی به مقالات ما اهمیتی ندن، چون مشکل اون‌ها نیست. خب دوست دارند بریم رو موضوعاتی کار کنیم که اون‌ها دارند خط می‌دن. ما به publication به عنوان یک محصول جانبی نگاه می‌کنیم. سعی می‌کنیم بیش‌تر نیاز و اون اثربخشی که لازم هست، برای صنعت داشته باشه.

ExperiMental: از این به بعد هم فکر می‌کنم که ترجیح می‌دید که توی همین حوزه کار کنید و تمرکز داشته باشید. چه دورنمایی برای آینده دارید؟

دکتر دستغیب: عرض کنم خدمتتون که تازه داریم به جاهای قشنگش می‌رسیم. ما یک تیم یازده نفره هستیم. یک تیم فوتبالیم، و خب یک سری دوستان ما هم بازنشست شدند. از ما جدا شدند. من چیزی که دارم می‌گم، نتیجه کار تیمیه. چون یک نفر نمی‌تونه. یک دست صدا نداره. واقعا باید تیم باشه.

عرض کنم خدمتتون که قسمت سختش رو گذروندیم به نظرم. بیوتکنولوژی تو صنعت نفت، یک زمانی کاملا غریب بود؛ یعنی اسم میکروب که می‌اومد، یک جورهایی می‌خندیدند. نیشخند می‌زدند که بابا ولمون کن میکروب کجا بود؟! ما که میکروب نداریم. شاید ده سال طول کشید که ما اثرات میکروب رو نشون دادیم بهشون. این ناباوری و انکار الان تبدیل شده به این که خودشون میان دنبالش. می‌گن ما به این نتیجه رسیدیم که فرآیند میکروبیِ شما خیلی مزیت داره به فرآیندهایی که مثلا با کاتالیست انجام می‌شه و شیمیاییه.

همون‌طور که گفتم تو حوزه‌ی محیط‌زیست ورود کردیم. کم‌ترین حساسیت بود. بعد رفتیم سراغ بحث‌های کروژن، خوردگی و الان تو فرآیند داریم ورود می‌کنیم، و مسیر داره هموار و سرعت پیشرفتمون داره بیش‌تر می‌شه. استقبال از سمت صنعت داره روز‌به‌روز گسترده می‌شه و من فکر می‌کنم توی مسیری هستیم که تا چند سال آینده، چندتا پروسه‌ی زیستی خوب به صنعت ارائه می‌دیم.

به‌عنوان مثال، ما الان داریم روی پایلوت شیرین‌سازیِ گاز کار می‌کنیم. تکنولوژی‌ای که شرکت Shell توسعه‌اش داده، با روش میکروبی؛ میکروب‌هایی که H2S رو مصرف می‌کنند، خب این بیست تا plantاش تو دنیا زده شده. ما اول رفتیم سراغ این که این تکنولوژی رو از هلندی‌ها بگیریم، اما خوردیم به داستان تحریم و مجبور شدیم خودمون شروع کنیم به کار. خب یک مقدار طول کشیده. زمان رو از دست دادیم. ولی الان یک تکنولوژی داریم که کمی تفاوت داره و مالِ خودمونه، و جواب هم داره می‌ده. الان تو مقیاس پایلوت داریم کار می‌کنیم. من خیلی امیدوارم پنج سال دیگه این رو تو یکی از پالایشگاه‌هامون پیاده کنیم. وقتی هم شما یک بار توی یک جایی این رو اجرایی کنید، بعد دیگه مسیر باز می‌شه و می‌تونید بعدا این کار رو جلو ببرید. خب این‌ که یک فرآیند زیستی رو توی یک صنعتی مثل صنعت نفت، که خیلی محافظه‌کاره و ریسک نمی‌کنه هیچ وقت، بتونید پیاده کنید، کار خیلی بزرگ و ارزشمندیه.

ما الان به‌خاطر این که نمی‌تونیم خیلی از گازهای ترشمون رو شیرین کنیم، داریم می‌سوزونیمشون. خب هم انرژی رو هدر می‌دیم و هم کلی آلودگی هوا ایجاد می‌کنیم. خب اگه بتونیم شیرین‌سازیشون رو انجام بدیم، فوق‌العاده است، و به نظرم می‌تونیم. داریم روی پساب‌های ویژه‌ی صنعت نفت کار می‌کنیم. ما دوتا پساب داریم توی صنعت نفت، که هیچ تکنولوژی مطمئنی براش وجود نداره که treat کنه. و متأسفانه الان داره باعث آلودگی محیط زیست می‌شه. یک پساب به نام produced water همراه با نفت از دل زمین خارج می‌شه. بسیار ترش و شور و حاوی فلزات سنگینه. ما این رو تونستیم تصفیه کنیم. توی مقیاس پایلوت انجام شده. یک تکنولوژی که من خیلی دوستش دارم. فوق‌العاده‌ است. یعنی کلا تو دنیا مشابهش رو ندیدم. پایه‌اش هم زیستیه. و به نظرم انشاالله این رو به یک مرحله‌ای که برسونیم، می‌تونه یک تحولی ایجاد کنه تو بحث Waste water Treatment.

یک پساب دیگه‌ای داریم که اون هم خیلی خاص و ویژه است، که بهش میگن spent caustic. پسابی که قلیاییه، pHاش چهاردهه، به شدت سمیه و H2S داره. اون هم داریم با روش بایو تصفیه می‌کنیم. نتایجمون خیلی خوب بوده، اون هم انشاالله، انشاالله، بتونیم توسعه‌اش بدیم، عالیه. و باز هم از اون چیزهاست که تحول ایجاد می‌کنه.

یه حوزه دیگه که داریم کار می‌کنیم، بحث آلودگی آب زیرزمینیه. شاید براتون عجیب غریب باشه، اما ما نزدیک تا حالا چهارتا پروژه‌ی بزرگ انجام دادیم روی آلودگی‌های آب زیرزمینی، و جزو گروه‌هایی هستیم که می‌تونیم بگیم توی دنیا الان صاحب سبکیم. صاحب تجربه هستیم. روی آبخوان‌های مختلف کار کردیم. اساس کارمون زیستیه.

با یک گروهی مثلا تو سوئد هم داریم همکاری می‌کنیم و یک کار فوق‌العاده انجام دادیم روی biodiversity آب‌های زیرزمینی، که براشون خیلی جالبه که مثلا روی همچین چیزی تو ایران interest وجود داره. اون‌ها دارند با دید تحقیقاتی روی آب‌ زیرزمینیشون کار می‌کنند، ولی ما چون مشکل آلودگی داریم، داریم با دید کاربردی بهش فکر می‌کنیم. جزء حوزه‌هاییه که من می‌گم خیلی خیلی جای پیشرفت داره.

من به نظرم مسیر رو درست اومدیم و قسمت سخت رو طی کردیم. شاید اون ده سال اول که خیلی نوسان داشت، خیلی کُند پیش می‌رفت و اعتماد نبود. الان به یک مرحله‌ای رسیدیم که می‌تونم بگم یک گردش مالی خوب هم به وجود آوردیم. نگاه کنید؛ شما نیاز دارید که یک خروجی بدید به صنعت و بتونید پول بگیرید برای این که بقیه‌ی کارتون رو انجام بدید. حداقل تو کشور ما این‌جوریه که نمی‌تونید ده سال روی یک موضوع فقط پژوهش کنید.

ما برگ برنده‌ای که داشتیم توی اون استراتژی که تدوین کرده بودیم، این بود که در کوتاه‌ترین مدت یک deliverable داشته باشیم. خیلی ساده، خیلی ابتدایی، ولی یک چیزی که ملموس باشه. یک مشکل رو حل کنه. مثلا میایم یک کیت خیلی ساده، یک پروسه remediation خیلی ساده که بتونیم بریم یک کار انجام بدیم، به ازاش پول بگیریم.

این پول رو برگردوندیم. صرف R&D کردیم و براساس اون دوباره تکنولوژی رو یک مرحله بردیم جلوتر و الان می‌تونم بگم که صاحب سبکیم این‌جا و جزو بخش‌های فعال پژوهشگاهیم. این هم باز جالبه، یعنی اولین بار که هر کس می‌شنوه «بیوتکنولوژی نفت»، می‌گه بیوتکنولوژی چه ربطی به نفت داره، اما شاید باورتون نشه که جزو فعال‌ترین گروه‌های پژوهشگاه نفتیم. تقریبا همه جا پروژه داریم. همه جای کشور؛ جنوب، شرق، غرب، شمال و از بیرون صنعت نفت هم داریم پروژه می‌گیریم. یعنی ما مثلا با مس سرچشمه یا ذوب‌آهن اصفهان داریم کار می‌کنیم.

این قسمت‌هاش برا من جذابه، یعنی داریم پیشرفت می‌کنیم نسبت به ده سال پیشمون و تو مسیر درستیم. یک حرکتی ایجاد شده که منم نباشم، این مجموعه می‌ره جلو خدا رو شکر. این‌قدر تیم قوی هست، این‌قدر بچه‌ها خوب‌اند، و همه علاقه‌مند. همه هم جوون‌اند، یعنی پیرشون منم. واقعا ایران از نظر نیروی انسانی بهشته. این‌جا بهشتِ نیروی انسانیه. پرسنل فوق‌العاده علاقه‌مند، فوق‌العاده باانگیزه، خوب و باسواد. اگه بتونیم غربال کنیم، بهترین آدم‌ها توی این کشور برای هر کاری پیدا می‌شه.

ExperiMental: حالا شما این راه رو از مثلا حدود بیست سال پیش شروع کردید و به این‌جا رسیدید. به نظرتون چه ویژگی بوده که باعث موفقیتتون شده؟

دکتر دستغیب: عرض کنم یک ذره به هر حال شرایط برای افراد مختلف فرق می‌کنه؛ یعنی توی مسیری که هر نفر تو زندگیش میاد، اون دوراهی‌ها برای هر کس متفاوته. من توی این مسیر وارد شدم و نقطه عطفی که به نظرم برای من بود، این بود که یک اسکن کامل انجام دادیم از کارهایی می‌شد انجام داد، مسیرهایی که می‌شد بریم.

توی مدیریت، می‌گن که کارهایی که می‌کنید، بعضی وقت‌ها اونقدر مهم نیست. کارهایی که نمی‌کنید، مهم‌تره. خب این که شما یک دفعه میای می‌بینی مثلا سه‌تا، چهارتا مسیر پیش روت باز می‌شه، این که توی کدوم مسیرها نرید، خیلی مهمه. حتی بهتره مثلا خیلی وقت‌ها سر جات بایستی. یک اتفاق بدی که توی کشور وجود داره و متاسفانه پژوهش ما هم دچار آسیب کرده، موج‌هایی‌اند که گذرا میان و می‌رن. مثلا تب واکسن؛ یک دفعه همه جا شروع می‌کنند روی واکسن کار کردن. تبِ نمی‌دونم نانو.

اگه کسی نقشه نداشته باشه برای خودش و ثبات نداشته باشه و ندونه دنبال چیه، این موج‌ها تا یک جایی می‌برنش، بعد ولش می‌کنند. این تا دوباره برگرده سر مسیر اول، یا باید صبر کنه یک موج دیگه بیاد جابه‌جاش کنه و می‌بینه عمرش تموم شد. چهارتا، پنج‌تا از این موج‌ها میاد و دیگه طرف تموم شده؛ انرژی نداره. خب این که ما تونستیم مشخص کنیم که توی چه مسیری می‌خوایم حرکت کنیم، به نظرم نقطه‌ی عطف کارمون بود و به جرأت می‌تونم بگم که خیلی مقاومت کردیم در برابر امواج.

یعنی مثلا مدیر بالادست می‌اومد می‌گفت برای این موضوع الان پول می‌دن؛ بیایید رو این موضوع کار کنید. من می‌گفتم آقا این موضوع آخر عاقبت نداره، ما بریم یک میلیارد، دو میلیارد پول بگیریم، اوکی! ولی من باید دو سال از عمرم بذارم پای این قضیه. من این کار رو نمی‌کنم. شما برای پول خودت، برای اعتبار خودت ارزش قائل نیستی، اشکال نداره، ولی من برای عمر خودم ارزش قائلم. ترجیح می‌دم توی یک مسیری حرکت کنم که بدونم انتهاش به جایی می‌رسه.

خب آفت کارهای ما تو ایران همینه. می‌بینیم همه دارند کار می‌کنند. همه دارن مقاله می‌دن، همه‌ی پروژه‌هامونم موفقه، اما خروجی در نهایت هیچی. چرا؟ چون به انتهای کار فکر نمی‌کنیم. این یک سمت قضیه. پس نقشه داشتن، این که بدونیم تو چه مسیری می‌خوایم بریم و بنابراین چه مسیرهایی نمی‌خوایم بریم. ما از ده‌تا مسیر مختلفی جلوی ما بود، نه‌تا رو گذاشتیم کنار و توی مسیر سعی کردیم به سمت اون چیزی که فکر می‌کردیم درسته حرکت کنیم.

بحث بعدی، کار گروهی. خیلی خوبه شما دوستان هم‌فکر، همراه و هم‌دل داشته باشید، چون برای همه فراز و فرود پیش میاد. خیلی خوبه که هم‌دیگه رو ساپورت کنیم توی شرایط سخت، تو شرایط ناامیدی، توی مشکلاتی که پیش میاد، که توی مسیر نمونیم. مثل این که شما می‌خواید توی یک مسیر پر‌پیچ‌و‌خم برید؛ یک ماشین وقتی حرکت می‌کنه، احتمال این که گیر کنه زیاده. ولی وقتی یک کاروان می‌شید، شما از هم‌دیگه حمایت می‌کنید. هر کی گیر کرد، اون یکی کمکش می‌کنه. بنابراین این که همراه داشته باشید، تیم داشته باشید، خیلی خوبه.

و نکته‌ی آخر این که کلا هم زندگی، هم پژوهش مثل دوی امدادی می‌مونه. یعنی شما باید قبول کنید که تا یک جای مسیر رو باید برید، تحویل نفر بعدی بدید و اون ادامه بده و بره جلو. شما چیزی که تحویل می‌گیرید، بهتر از روز اولش به نفر بعد تحویل بدید، یک حرکتی بهش بدید. این خیلی مهمه که آدم تو زندگیش یک فلسفه هم داشته باشه، که قرار نیست شما تا آخر خط برید. هیچ‌کس نمی‌تونه بره چون یک جایی متوقف می‌شه.

بنابراین این روحیه که شما بتونید همکاری کنید. ما یک بحثی که این‌جا همیشه داشتیم، اینه که پژوهش نیاز به یک شبکه‌سازی داره؛ مثل یک زنجیره‌ی غذایی می‌مونه. از توی دانشگاه باید ایده مطرح بشه. موضوعات جدید، طرح موضوع بشه. بعد یک ذره اون‌هایی که قابلیت کاربردی شدن دارند، به پژوهشگاه بیاد. توی پژوهشگاه این رشته‌های مختلف کنار هم قرار بگیره، یک نمونه‌ی اولیه ایجاد بشه. بعد این بره تو شرکت‌های دانش‌بنیانی که یک ذره بودجه‌های ریسک‌‌پذیر دارند، از هر ده‌تا شاید یکیش جواب بده. بعد بره توی شرکت‌هایی که توسعه‌دهنده هستند تا صنعتی بشه. ما این زنجیره‌ی خلق ارزش رو توی کشور درست نداریم. یعنی هر کی استارت می‌زنه فکر می‌کنه از اول تا آخرش رو خودش باید انجام بده. ما سعی کردیم که تا یک حدی این نقص رو جبران کنیم.

من به جرأت می‌تونم بگم بهترین کارهایی که ما توی پژوهشگاه انجام دادیم و تکنولوژی‌های جدید داره از توش درمیاد، با همکاری دانشگاه بوده. یعنی دانشجویان خیلی خوبی که اومدند با ما کار کردند. خیلی وقت گذاشتند. خیلی انرژی گذاشتند و gain اصلی رو ما بردیم. چون می‌دونستیم این یک قطعه از یک پازل بزرگه. پازل بزرگ رو توی دانشگاه طراحی کردیم. ما می‌دونیم چه قطعاتی رو باید کنار هم بذاریم. هر قطعه‌اش رو یک دانشگاه داره انجام می‌ده، یک دانشجو داره انجام می‌ده و این کنار هم قرار گرفتن، یک دفعه یک هم‌افزایی می‌ده، یک کار بزرگ. می‌بینید بعد از ده سال پازلمون داره کامل می‌شه. این رویکرد خیلی مهمه.

من احساس می‌کنم این نگاهی که به حوزه‌ی تکنولوژی داشتیم، و ناخودآگاه به خاطر اون کارِ اولویت‌سنجی که داشتیم، نیازسنجی که داشتیم، درگیر مقوله‌های مدیریت تکنولوژی شدیم، به نظرم خیلی خوب بود و به من کمک کرد که توی مسیر درست حرکت کنم. خیلی مسیرهای بیراهه نرم و بتونم از این ابزاری که در دستمه، خوب استفاده کنم. من یک پیشنهادی که داشتم، اینه که بچه‌ها توی رشته‌ی بیوتکنولوژی، حتما حوزه‌های مدیریت تکنولوژی رو هم بخونند. چون شما بیوتکنولوژی هستید. این تکنولوژیش خیلی مهمه. این یک سمت قضیه است.

دو، به نیازهای کشور هم دقت کنید. چون اطلاعاتمون رو از Literature می‌گیریم. Literature هم کی داره تولید می‌کنه؟ بیش‌تر از آمریکا و اروپا هستند و می‌ریم دنبال نیازهای اون‌ها. خب این که بتونیم شناخت داشته باشیم، خیلی هم کار سختیه. واقعا برای ما هنوز خیلی اطلاعات مجهوله. ما نیازهامون رو خوب عنوان نمی‌کنیم. اگه بتونیم پژوهش‌هامون، کارهامون رو سوق بدیم به نیازهای کشور، خیلی ارزش داره، خیلی خیلی. خیلی سخته ها، ولی وقتی جواب می‌گیری، واقعا لذت‌بخشه.

ExperiMental: یک سوال آخری که ما داشتیم و باز بیش‌تر شخصیه، اینه که شما توی وقتی که مشغول کار و تدریس نیستید، به چه کارهایی مشغول‌اید؟ چه تفریحاتی دارید؟

دکتر دستغیب: عرض کنم خدمتتون که من مثلا یک مقدار درگیر کار یک شرکت دانش‌بنیان هستم؛ با اون داریم روی حوزه‌ی داروها و پروتئین‌های نوترکیب کار می‌کنیم، یک بخشی از وقت من رو داره می‌گیره، ولی بیش‌تر سرگرمیه و بیش‌تر دوست دارم؛ این که خودم رو آپدیت کنم.

من دو تا فرزند دارم؛ دختر بزرگ من کلاس دهمه. دختر کوچکم کلاس اوله. سعی می‌کنم با خانواده باشم دیگه؛ پای تلویزیون و این‌ور و اون‌ور. شاید این دو سال گذشته به‌خاطر کرونا، یک جورهایی مبحوس شدیم تو خونه، دیگه خیلی این‌ور اون‌ور نمی‌ریم. یک بخشش با بچه‌ها و خانواده‌ست. به گل و گیاه هم خیلی علاقه دارم. اتاق کارمه این‌جا، اگه من دوربین رو بچرخونم، تقریبا همه‌اش گلدونه و یک سری تفریحات دارم با آکواریوم‌ها؛ چند تا آکواریوم کوچک داریم. کلا با عالم حیات خیلی ارتباط دارم. خیلی با موجودات زنده حال می‌کنم. کیف می‌کنم.

ExperiMental: خیلی ممنون ازتون. ما سوالاتمون تموم شده. شما خودتون حرفی ندارید که بزنید؟

دکتر دستغیب: نه، من خوشحالم برای شما، چون می‌گم، نسل آگاهی هستید، و به هر حال همین که فکر می‌کنید به این موضوعات، آینده رو می‌بینید، هدف‌مند حرکت می‌کنید، خیلی عالیه.

امید داشته باشید توی فضایی که کلا ناامیدی موج می‌زنه. من بیش‌تر وقت و انرژی‌ای که تو مجموعه دارم می‌ذارم، اینه که امید بدم به بچه‌ها. می‌گم خب درسته این مسائل هست، همه قبول داریم. ولی خب ما باید این کارها رو بکنیم، ما نباید ناامید بشیم، باید حرکت کنیم، مترصد فرصت باشیم. این خیلی مهمه. چون وقتی به هدفت ایمان داری، شاید مدت‌ها منتظر بمونی شاید یک دری باز بشه، یک فرصتی ایجاد بشه. دوست‌های خوب پیدا کنید. کار گروهی داشته باشید. با هم فعالیت‌های اجتماعی و علمی داشته باشید. هم‌دیگه رو از نظر روحی و علمی ساپورت کنید و شاد زنده کنید. به هر حال عمر سریع می‌گذره. خیلی. انگار دیروز بوده که من رفتم المپیاد، مدال گرفتم، اومدم اولین کلاس بیوتکنولوژی رو شرکت کردم. الان دختر من دو سال دیگه کنکور می‌ده، یعنی باید بره دانشگاه. اصلا باورکردنی نیست! که بیست سال گذشت. مثل چشم به هم زدنی.

این که وقتی برمی‌گردید به مسیری که اومدید نگاه می‌کنید، و احساس کنید که توی مسیر کارهای خوبی انجام دادید. دیگه سنگلاخ نیست. دیگه یک گلزار پشت سر خودتون درست کردید و بقیه می‌تونند توی این مسیر بهتر حرکت کنند. در کل می‌گم خوشحالم. انشاالله که این خوشحالی ادامه پیدا کنه.

 ExperiMental: فکر کنم توی گروه گرایش محیطی تا حالا تشکیل نشده، یا اگه تشکیل شده، کم بوده.

دکتر دستغیب: من گرایش میکروب بودم.

ExperiMental: آره، کم بوده و منم خودم شخصا در جریان کارهای محیطی نیستم اصلا. به‌عنوان کسی که در جریان این کارها نیست، برام خیلی جالب بوده که چقدر می‌شه توی این گرایش کار انجام داد.

دکتر دستغیب: آره واقعا می‌گم نیاز کشوره و توی دنیا خیلی دارند کار می‌کنند. خیلی جا برای فعالیت و پیشرفت هست. ما اگه بتونیم ارتباطات بین‌المللی داشته باشیم، فوق‌العاده‌ است. الان دو تا پروژه داریم با سازمان ملل، روی بحث مثلا clean production، روی بحث کنوانسیون میناماتا. مثلا داریم تلاش می‌کنیم روی بحث biodiversity یک پروژه بگیریم. بتونیم این ارتباطات بین‌المللی‌ام برقرار کنیم، خیلی خیلی خوبه، و می‌گم واقعا چیزی که آزاردهنده است، همینه که یک ذره جدا افتادیم از دنیا و امیدواریم هر چه زودتر این ارتباط برقرار بشه.

ExperiMental: خیلی ممنون که وقتتون رو گذاشتید. واقعا لذت بردیم.

دکتر دستغیب: موفق باشید.

Post a Comment

0 Comments